دوشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۰
«غدیر در مدائن» به چاپ چهاردهم رسید

چاپ چهاردهم «غدیر در مدائن» بلندترین داستان غدیر به روایت «حذیفه یمانی» برای یک جوان ایرانی در مدائن از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، «غدیر در مدائن» اولین قدم در روایت داستانی غدیر است. شخصیت محوری این داستان یک جوان ایرانی است که ماجرای غدیر را از زبان حذیفه -فرماندار مدائن و از یاران حضرت ‌امیر (ع) می‌شنود. با به خلافت رسیدن حضرت‌ علی (ع) دو نامه به حذیفه می‌رسد که یکی از آن‌ها را باید در مسجد برای مردم بخواند. در جریان قرائت نامه حذیفه امام علی (ع) را «امیرالمؤمنین حقیقی» خطاب می‌کند و همین تعبیر آتشی می‌شود بر خرمن تصورات پیشین مسلم تا بخواهد بداند و به جمع شیعیان بپیوندد و به سوی سرنوشت عاشقان‌ امیرالمؤمنین قدم بردارد.
 
ذکر اسناد و مدارک این روایت و همچنین روایت‌های دیگر در پانویس و ادامه داستان پس از روز غدیر تا شهادت آن جوان در جنگ جمل از امتیازات کتاب است.
 
نویسنده کتاب، پس از معرفی اجمالی حذیفه و توضیحی درباره حدیث غدیر، تیسفون یا غدیر در مدائن را به خواننده می‌شناساند. همچنین از تاریخچه غدیر در مدائن و دوران حکومت و امارت سلمان فارسی و حذیفه برآن سرزمین سخن می‌گوید. نگاه نویسنده بیشتر معطوف به خطابه بلندی است که حذیفه در تیسفون ایراد کرده و پاسخ‌هایی که به سوالات آن جوان ایرانی که مسلم نام دارد، داده است.
 
این کتاب علاوه بر روایت ساده‌ از واقعه بزرگ غدیر با توجه به حجم اندکش؛ کتاب جذابی برای معرفی بهتر غدیر به دانش‌آموزان، دانشجویان و دیگر اقشار جامعه می‌باشد. در این ایام خاص که برگزاری مراسم اهل بیت(ع) به دلیل شیوع کرونا در ابهام است، خواندن و هدیه دادن این کتاب ارزشمند می‌تواند گامی در معرفی این عید‌الله‌الاکبر باشد.
 
برش‌هایی از کتاب
«صدای اذان ظهر از گلدسته‌های مسجد طنین افکنده بود. در بازار، کاسب‌ها مغازه‌ها را تعطیل می‌کردند تا برای نماز آماده شوند. مسلم با شتاب کوچه بازار را پشت سر گذاشت تا خود را هرچه زودتر به خانه‌امیر برساند. حکایت‌هایی که چند روز پیش حذیفه برایش تعریف کرده بود یکی یکی در ذهنش تداعی می‌شد. هر لحظه و هر مکانی که شنیده بود مانند تصاویری از ذهنش می‌گذشت و او را در این چند روز ر‌ها نکرده بود. حتی نتوانسته بود در این مدت به خوبی استراحت کند.
چیزی به خانه حذیفه نمانده بود. از دور جمعیتی را دید که سر گذر جمع شده بودند. نزدیک‌تر شد و به مردم نگاه کرد. بی‌درنگ به داخل گذر پیچید و با دیدن جمعیت در مقابل خانه‌امیر دلش به شور افتاد. هنوز چند قدمی جلوتر نرفته بود که ناگهان از داخل خانه صدای «لا اله الا اللّه» بلند شد. خشکش‌زده بود و توان راه رفتن نداشت. آرام به دیوار تکیه زد و پا‌هایش خم شد. به رفت و آمد مردم خیره ماند. تابوت حذیفه روی دستان مردم که "لا اله الا اللّه" می‌گفتند از مقابل چشمان مسلم عبور کرد. به دنبال تابوت به راه افتاد. اشک از چشمانش سرازیر شده بود.
در دل فریاد زد: "سلام بر تو‌ای حذیفه! که در روز‌های سختی مولایت را تنها نگذاشتی. سلام بر تو که منافقین را خوب می‌شناختی و حق را کتمان نکردی. . ."
 
«چند روزی بود که مسلم آرام و قرار نداشت و از خوراک هم افتاده بود. مادرش که تغییر حال او را خوب فهمیده بود، تنها سنگ صبورش شد تا غوغای درون مسلم را آرام کند.
صبح زود، وقتی که هنوز خورشید به تمامی از افق بیرون نیامده بود، جوان ایرانی کوله‌بارش را بست، اسبش را زین کرد و همراه مادرش به سمت مدینه به راه افتاد.
از دروازه مدائن که بیرون آمدند‌ایستاد. برگشت و به شهر نگاهی انداخت و زیر لب گفت: "خداحافظ!". مسلم م‌یدانست که دیگر به مدائن باز نخواهد گشت.
او و مادرش روز‌های سختی را در بیابان‌های سوزان عراق و عربستان پشت سر گذاشتند و سرانجام وارد مدینه شدند.
شورشیان جمل به بهانه خونخواهی خلیفه مقتول- عثمان- بصره را تصرف کرده بودند. مو‌های سر و صورت عثمان بن حنیف- فرماندار بصره- را تراشیدند و او را زندانی کردند. سپس به دارالاماره یورش بردند و بیش از هفتاد تن از نگهبانان را به قتل رساندند و بیت‌المال را نیز تصاحب کردند.
سپاه مدینه به فرمان‌امیرالمؤمنین آماده شده بود تا عازم بصره شود. مسلم که تازه وارد مدینه شده بود همراه مادرش با سپاه‌امیرالمؤمنین به سوی بصره به راه افتاد.»
 
چاپ چهاردهم «غدیر در مدائن» در قطع رقعی و 80 صفحه به همت موسسه خاکریز اندیشه تدوین و همزمان با ایام غدیر از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.
 
علاقه‌مندان برای تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت manvaketab.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه 3000141441 کتاب را تهیه با تخفیف تهیه کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها